دست نوشته های من

این وبلاگ بروز نخواهد شد... یا حق

۱۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

شکایت مرده

اجازه یافتم که دمی به سوی خویشاوندانم بازگردم 

بر زمینمان 

آشیان قایق ها را بازشناختم 

و زود به دهکده آمدم

باد در آستین های درخت بید می سرید

یکشنبه بود؛ خانواده توی باغ نشسته بودند 

خواهریم شیر دوشیده را به سرداب می برد 

دلم نیامد که بترسانمشان 

اما از آنجا که باور نمی کردند براستی این منم 

نباید می گفتم زنده ام.


در غریو شب بوها و بنفشه ها

همه چیز در هوای سبک محو شد 

و در برابرم گسست و فرو ریخت چشم انداز در هم تنیده 

خشخاش وحشی، مهتاب

و ساعت شماطه دار بر دیوار گورستان


"دلادیمیر هولان"


پ.ن: هولان از شاعرا برجسته ی اسلواک است که در دوران جنگ جهانی و پس از آن شعر می سروده

این شعر از زبان یک مرده است که به او اجازه داده شده به دیدار خانواده اش برود.

نگاه شاعر به این موضوع واقعا ستودنیست...

۳۰ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۴۹ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

میان

میان واژه و پندار

بیش از آنکه بتوان دریافت، هست

پندار هایی هست که واژه هایی برایشان نمی توان یافت...

"ولادیمیر هولان"


۳۰ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

سطحی نشون دادن یه درد عمیق

در باب شهادت امام حسین(ع) و یارانشون کتابایی خوندم 

(بدون پیاز داغ)!

واقعه اونقدر دردناکه که نیاز به هیچ گونه پیاز داغی نداره 

و قابل تامل...

و هر فرد حتی بی طرف بی دینی هم که بشنوه به واسطه ی رفتارهایی که شده بغض گلوشو می گیره 

بعضی حرفا همینطورین 

یادمه اولین بار این حسو

 وقتی کتاب "ام ابیها" از زندگی حضرت فاطمه (س) 

-فکر کنم کلاس چهارم یا پنجم دبستان بودم-

تجربه کردم

روضه ای در کار نبود یه سرگذشت بود که یه جاهاییش بی اختیار اشک آدم سرازیر میشد.

دومین باری که همین حسو داشتم 

وقتی بود که خطبه ی شقشقیه ی امام علی (ع) رو تو نهج البلاغه خوندم 

اونم گلایه های یه پیشوای عادله از مردم زمانش

واقعا دردناکه و بی اختیار آدم منقلب می شه

...

در مورد حادثه ی عاشورا اما 

هیچ وقت نشده که برم روضه و از خودم خجالت نکشم 

برای اینکه حس کم لطفی دارم 

کم لطفی به ماجرایی که مربوط به 10 روز از سال نیست

کم لطفی به آدمی که رسالتش از زندگی با عزیزانش مهم تر بود 

و دردش

از دست دادن یاران و فرزندان و تشنگی نبود 

دردی که بی تابش می کرد از زخم هاش نبود 

از داغ عزیز نبود 

از حب قدرت نبود 

از کم لطفی مردم زمانش هم نبود

دریغ که بارها و بارها حرفهاشو تکرار کرد 

اما دغدغه هاش

اشک یتیمان و داغ فرزندان ذکر میشه

و این واقعا کم لطفیه...

اینکه با جای دعوت به تامل بیشتر، کسی روی سوزدار کردن بیشتر پافشاری کنه!

روضه امام حسینی که توش 4 تا نکته ی ناب از مکتب این بزرگمرد گفته نشه فایده نداره!!

نمی گم روضه بپا نکنیم

می گم طوری برچا کنیم که ایشون حاضر و ناظر و راضی باشن....

۳۰ شهریور ۹۴ ، ۲۰:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

زاده ی اضطراب جهان

زاده ی اضطراب جهان مجموعه ای است از اشعار  12 نفر از شعرای اروپایی و خاصه اروپای شرقی

به ترجمه ی محمد مختاری

وجه مشترک نویسندگان را شاید

 مبارز بودنشان بتوان دانست 

با توجه به اینکه کتاب مربوط به 

شعرای دهه هایی چند پس از جنگ جهانی و برخی قبل از فروپاشی شوروی و در حین مبارزات است 

حال و هوای مبارزه با ظلم و استبداد

حال و هوای تحقق آرمان جمعی و دستیابی به آزادی در بین اشعار موج میزند.

پیش از ارایه ی اشعار هر شاعر 

مختصری از زندگینامه و طرزفکر و ادبیات شعری شاعر 

و آنچه شالوده ی اشعار را شکل می دهد 

ارایه شده است که در مجموع فهم حال و هوای شاعر را ملموس تر می کند.

۳۰ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

آینه


یه جایی اینو خوندم: 
چند ثانیه به این متن فکر کنین:
"امیدوارم هرجا که میری یه نفر مثل خودت سر راهت باشه"
بنگر که برای تو دعاست یا نفرین!!
.
.
.

 یاد مامانم افتادم 
هر وقت از دست من خیلی خوشحاله دستاشو بالا میکنه میگه:
 خدا یه دختر بهت بده مثل خودت
هر وقت از دست من خیلی ناراحته دستاشو بالا میکنه میگه:
خدا یه دختر بهت بده مثل خودت

و این جمله بهترین یا و بدترین دعا یا نفرینیه که میشه برای یه نفر داشت!
و برای من 
همیشه چراغ هدایت شاید 
خیلی جاها بوده که یادش افتادم و رفتارم رو تغییر دادم.
شاید از ترس و شاید با امید...!

۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۵۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

بازتاب


جز این نیست که خیلی از ظلم هایی که بهمون میشه ریشه در 
اشتباهات و گپ های رفتاری خودمون داره ،اگر خودمون زمینه رو فراهم نمی کردیم مجالی نمی موند
البته گاهی
یک نفر سوئ تفاهماتشو، قضاوت های یکطرفشو به زبون میاره 
بدون اینکه بخواد حتی کوچکترین توضیحی در موردش بشنوه و البته توضیحم مشکلی رو حل نمی کنه 
خیلی جالبن واقعا !!!
آدمایی که با من مشکل دارن، میرن به بقیه میگن!با من مشکل دارم ولی وقتی بهم میرسن لبخند میزنند 
نمی دونم شاید با دیگران مشکل دارن....والا...
از دیروز که حرف این قضیه شد تا امروز، خیلی درگیرش بودم 
...................................
ولی امروز صبح 
با خدای خودم گفتم، بارها منم اشتباه کردم
در مورد این قضایا
منم ظلم کردم 
منم جایی که باید توضیحی میدادم طفره رفتم 
از زیرش در رفتم 
یا قضاوت کردم 

خدای مهربونم هممونو ببخش
به خاطر پیش داوری هامون، قضاوتامون، غرورمون، رفتارمون


۲۶ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۵۳ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

تکرار

گاهی بعضی اینقدر روی مفاهیم رفتاری یک نفر، که از ابتدا درست و کامل متوجه نشده بودند

و البته برای درک درستش هم تلاشی نکرده بودند 

جز قضاوت های یکطرفه 

و شنیدن حرف های کاسه های داغ تر از آش

 -که به دلایل شخصی وارد ماجرا می شدند تا حرفای خودشونو به کرسی بنشونن -

پافشاری می کنن 

اینقدر تکرارش می کنن 

تا به ایمان برسند!!

بعد سعی می کنند این باورهای از کف غلط رو با اصرار و توجیه و تفسیر به فرد مورد نظر بچسبونن...

یه داستان کوتاه آلمانی هست که میگه 

روزی به همسایه اش ظن دزدی برد، هرچه نگاهش کرد 

دید که صد البته او یک دزد تمام عیار است 

روز بعد فهمید که اشتباه کرده 

و دوباره همسایه رو زیر نظر گرفت 

به نظر کاملا عادی می رسید ..

وقتی زاویه ی نگاهت جهت داره 

وقتی به زاویه ی نگاه دیگران جهت میدی

دیگران تایید می کنن که ....دقیقا درست گفتی...!!!

و در نهایت همه ی این تکرارها میشه 

تعریفی از یک آدم 

که ناباورانه می بینه همه دارن میگن فلانی شخصیتی داره بدین ترتیب!!!!

بعد یه عالمه تعریف عجیب و غریب میدن

بدون اینکه ریشه ی رفتار رو بدونن یا حتی واقعیت اونو!

و این بزرگترین ظلمی هست که میشه در حق یک نفر کرد 

و به نظر شخصیم 

این ظلم نابخشودنیه!


۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۷:۳۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

روزهای بعد...

سالها خواهد گذشت، آنگاه لوح نوشته به سنگ گور بدل خواه شد و محو می گردد

خانه های ییلاقی فراز کوهمان ساخته می شود

و به زودی باغ ها احاطه شان می کنند.


زیرا می گویند در حومه ای شبیه اینجا 

هوا بهتر و زندگی آسان تر است

پس زمینش قطعه قطعه می شود 

و خطوط زیاد چوب بست ها آن را قطع خواهد کرد.


گذرگاه کوهستانیم را صاف خواهند کرد 

تمام شکاف های تنگ پهن و باز خواهند شد 

بادی مردمی باشند که می خواهند 

خوشبختی را به خانه بیاورند.


"مارینا تسوتایوا"

"از کتاب زاده ی اضطراب جهان" 


۲۴ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

نگرانی

این یکی دو روزه حس خاصی دارم

خاص

عجیب و مبهم 

و ناشناس

نمی دونم از کجاست و چرا 

فقط نگرانم!


۲۳ شهریور ۹۴ ، ۲۱:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

چرا درمانده ایم؟


تا کنون به ایرادات رفتاریمان دقت کرده ایم؟

خصایص مشترکی که در میان ما ملت جا خوش کرده اند؟

  • بیگانگی با تاریخ
  • حقیقت گریزی و پنهان کاری
  • ظاهر سازی 
  • قهرمان پروری و استبداد زدگی 
  • خودمحوری و برتری جویی 
  • بی برنامگی
  • فرصت طلبی و ریا کاری
  • احساساتی بودن و شعار محوری
  • توهم دائمی توطئه
  • مسئولیت ناپذیری
  • قاون گریزی
  • حسادت 
  • توقع بالا و نارضایتی دائمی ما
  • عدم صداقت
  • همه چیز دانی ما 
  • و بسیاری از خصایص مشترک ناپسندی که داریم 

همه و همه شاید اصلی ترین عامل رقم خوردن تمام ناکامی هایمان در طول تاریخ است

ناکامی هایی که به حسب عادت بر گردن عرب و مغول و استعمار و استکبار می اندازیم 

البته که نقش هیچ کدام را نمی توان نادیده گرفت 

اما آنچه تاثیر این موارد را تشدید می کند ضعف های ماست 

همان ضعف های اخلاقی که در وجودمان ریشه دوانده و راه را برای دست اندازی ، استعمار و منفعت طلبی دیگران باز گذاشته است

تا وقتی اراده ی جمعی برای رفع این خصایص نباشد

گلایه از دیگران بی جاست

که به قول بهار عزیز:

از ماست که بر ماست....

۲۱ شهریور ۹۴ ، ۲۲:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن