گاهی بعضی اینقدر روی مفاهیم رفتاری یک نفر، که از ابتدا درست و کامل متوجه نشده بودند

و البته برای درک درستش هم تلاشی نکرده بودند 

جز قضاوت های یکطرفه 

و شنیدن حرف های کاسه های داغ تر از آش

 -که به دلایل شخصی وارد ماجرا می شدند تا حرفای خودشونو به کرسی بنشونن -

پافشاری می کنن 

اینقدر تکرارش می کنن 

تا به ایمان برسند!!

بعد سعی می کنند این باورهای از کف غلط رو با اصرار و توجیه و تفسیر به فرد مورد نظر بچسبونن...

یه داستان کوتاه آلمانی هست که میگه 

روزی به همسایه اش ظن دزدی برد، هرچه نگاهش کرد 

دید که صد البته او یک دزد تمام عیار است 

روز بعد فهمید که اشتباه کرده 

و دوباره همسایه رو زیر نظر گرفت 

به نظر کاملا عادی می رسید ..

وقتی زاویه ی نگاهت جهت داره 

وقتی به زاویه ی نگاه دیگران جهت میدی

دیگران تایید می کنن که ....دقیقا درست گفتی...!!!

و در نهایت همه ی این تکرارها میشه 

تعریفی از یک آدم 

که ناباورانه می بینه همه دارن میگن فلانی شخصیتی داره بدین ترتیب!!!!

بعد یه عالمه تعریف عجیب و غریب میدن

بدون اینکه ریشه ی رفتار رو بدونن یا حتی واقعیت اونو!

و این بزرگترین ظلمی هست که میشه در حق یک نفر کرد 

و به نظر شخصیم 

این ظلم نابخشودنیه!