دست نوشته های من

این وبلاگ بروز نخواهد شد... یا حق

۲۲ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

فرصت

چند روز دیگه بین دو نفر از دوستامون یا آشناهامون 

مکالمه ای در مورد مرگمون اتفاق میفته؟

دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره 

یه دودوتا چهارتا که می کنیم 

می بینیم زندگی نکردیم 

یعنی خیلی بین مرده و زندمون فرقی نیست

بیشتر مرده های متحرکیم!

.

.

.

زندگی کنیم 

قبل از اینکه فرصت از دست بره

۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۹:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

مکالمه

مکالمه ی من و دوستم که با هم همکارم هستیم اول صبح:


- فلانی(یکی از بچه های سال پایینیمون تو دانشگاه) رو می شناختی؟ 


-نه خیلی،دورادور، دختر خوبی و درس خونی بود...


 اتفاقا یکی دو هفته پیشم اومده بود همینجا برا یکی از پروژه ها،آدم کار بلد و با سوادی هم  به نظرم اومد 


-امروز خبر مرگشو تو تلگرام خوندم


-مرد؟؟(کاملا شوکه)


-آره... منم از شوکه شدم ...تصادف کرده، جا در جا مرده! چند ماهی مونده بود تا دفاعش...


-مرد!!!!!

۲۹ مهر ۹۴ ، ۱۷:۰۳ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

محتضر

امشب یه مطلب خوبی شنیدم امشب

قبلا هم شنیده بودم ولی با این از این زاویه نگاهش نکرده بودم 

"چرا به مرده محتضر می گویند؟"

محتضر از ریشه ی حضر ( به معنی حاضر شدن) گرفته شده 

شاید دلیل اینکه به کسی که در حال جان کندن هست محتضر می گن 

اینه که یه سری از چیزایی که تا کنون نسبت بهشون آگاهی نداشته 

رو مقابلش حاضر می بینه 

مثلا صورت اعمالشو 

فرشته ی مرگ رو 

و ....

وقتی که دیگه راه برگشتی نیست!

کاش قبل از مرگمون نسبت به اعمالمون محتضر باشیم

یعنی 

حواسمون به خودمون باشه 

خیلی حرف قشنگی بود

خیلی

۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ستاره روشن

مغز یا بازو

هر موجودی نه صرفا انسان 
هر موجودی 
در یک زمینه خاص توانمندی و مهارت، استعداد، توان و پتانسیل دارد
به جز انسان موجودات را غایتی هست 
مثلا گیاهان یا حیوانات 
غایتی دارند و باید مسیر اجباری که تمام توانمندی هایشان را شامل می شود بروند تا به کمال برسند و بعد از آن مرگ
.
.
.
انسان ولی موجودی تک بعدی نیست 
و 
مسیر زندگیش جبر مطلق هم نیست
حدود و اختیاراتی به او داده شده

در زمینه های مختلفی توان و پتانسیل دارد و در زمینه های بسیار دیگری هم می تواند مهارت کسب کند 
پیشرفت و رشد(1) او هر دو می توانند از طریق استعداد یا یادگیری باشند 
...
افراد بسیاری هستند که قدرت و  پتانسیل اجرایی بالایی دارند اما قدرت برنامه ریزی و هدف گذاری و تولید مسیر ندارند
این افراد بازوهای قدرتمند و کارآمدی هستند 

افراد بسیاری هستند که قدرت برنامه ریزی، هدف گذاری و تولید مسیر دارند، اما قدرت مانوری برای اجرا ندارند
این افراد مغزهای خوبی هستند  

افراد بسیاری هم هستند که هر دوی این دو توانمندیها را دارند، ولی در یک زمینه غالب تر هستند 
این افراد هم می توانند مغزهای خوبی باشند و هم بازوهای خوبی

اینکه گروه اول در مغز بودن عملکر د ضعیفی دارد 
یا 
اینکه گروه دو مجریان ضعیفی هستند 
به معنی ناتوانی محض آنها در مورد یاد شده نیست 

هر دو گروه می توانند مهارت هایی که در آن ضعف دارند را تقویت کنند 

و البته این بهترین راه هم هست 
چون نه بازوی بدون مغز و نه مغز بدون بازو 
هیچ کدام 
کارایی ندارند 
 
1.مفهوم رشد و پیشرفت با هم فرق دارد.



۲۷ مهر ۹۴ ، ۱۹:۵۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

وحدت فکر

به هوش نیوش از من و به عشرت کوش

که این سخن از هاتفم به گوش آمد 

ز فکر تفرقه بازآی تا شوی مجموع

به فکر آن که چو شد اهرمن سروش آمد 

.

.

.

برای موفقیت در هر کاری باید روی اون کار به اندازه ی کافی تمرکز داشته باشیم 

و 

اجازه ندیم ذهنمون متفرق باشه

و

این برای من از ضروریاته


۲۵ مهر ۹۴ ، ۲۰:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

خیلی گرامی

می دونم طولانیه... ولی بخونین ارزششو داره


«مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد... فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند.

مدتی بعد، پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد. بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند، بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند: این نامه از طرف عزیزترین کس ماست. سپس بدون این که پاکت را باز کنند، آن را در کیسه ی مخملی قرار دادند ...

هر چند وقت یکبار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده و دوباره در کیسه می گذاشتند... و با هر نامه ای که پدرشان می فرستاد همین کار را می کردند.

سال ها گذشت. پدر بازگشت، ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود،

از او پرسید: مادرت کجاست؟

پسر گفت: سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم، حالش وخیم تر شد و مرد.

پدر گفت: چرا؟ مگر نامه ی اولم را باز نکردید؟ برایتان در پاکت نامه پول زیادی فرستاده بودم!

پسر گفت: نه!

پدر پرسید: برادرت کجاست؟

پسر گفت: بعد از فوت مادر کسی نبود که با تجربه هایش او را نصیحت کند و راه درست را به او نشان دهد، او هم با دوستان ناباب آشنا شد و با آنان رفت!

پدر تعجب کرد و گفت: چرا؟

مگر نامه ای را که در آن از او خواستم از دوستان ناباب دوری گزیند و نشانه های راه خطا را برایش شرح دادم نخواندید؟ پسر گفت: نه ...!

مرد گفت: خواهرت کجاست؟

پسر گفت: با همان پسری که مدت ها خواستگارش بود ازدواج کرد الآن هم در زندگی با او اسیر ظلم و رنج است !

پدر با تأثر گفت: او هم نامه ی من را نخواند که در آن نوشته بودم این پسر آبرودار و خوش نامی نیست و دلایل منطقی ام را برایش توضیح داده بودم و اینکه من با این ازدواج مخالفم؟

پسر گفت: نه ...!


الان به چی دارید فکر میکنید؟

به اینکه مقصر خود فرزندان بودند که بجای خواندن نامه، اونو میبوسیدن و به چشم میمالیدند و با احترام در کیسه مخملی نگهداریش میکردند؟

به چیز درستی فکر میکنید، پس حالا میتوانید ادامه ی صحبت های منو خووووب درک کنید


به حال آن خانواده فکر کردم و این که چگونه به راحتی همه فرصتها را از دست داده بودند

 سپس چشمم به قرآن روی طاقچه افتاد که در قوطی مخملی زیبایی قرار داشت. 

وای بر من ...!

رفتار من با کلام الله مثل رفتار آن بچه ها با نامه های پدرشان است!

من هم قرآن را میبوسم

روی چشمم میگذارم

مورد احترام قرار میدهم

می بندم و در کتابخانه ام می گذارم و آن را نمی خوانم

و از آنچه در اوست، سودی نمی برم

در حالی که تمام آنچه که در آن است روش زندگی من است

۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۸:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

موفقیت

دکتر هری،رییس دانشگاه روچستر:

جاده موفقیت مستقیم نیست

پیچی دارد بنام "شکست"

دور برگردانی بنام "سردر گمی" 

سرعت گیر هایی بنام "افکار منفی"

و چراغ قرمزهایی بنام "دشمنان"

اما....

اگر یدکی بنام "اراده" داشته باشی 

موتوری بنام "استقامت" 

وراننده ای بنام "خدا"

بجایی خواهید رسید که موفقیت نام دارد....


۲۴ مهر ۹۴ ، ۱۸:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

خانواده

چند روز پیش یکی از دوستام یه برنامه ای گرفته بودن 

چندروزه

نقلی و جمع و جور

منم یه روز رو برای کمکشون رفتم 

از بین بچه هایی که تو اجرای برنامه بودن کسی رو نمی شناختم مگه دو سه نفر

امروز دوباره اون دوستم رو دیدم

بین صحبتاش می گفت که تمام اعضای خانوادش حتی فامیلای درجه دو و سه هم تو این برنامه کمکشون بودن 

همیشه باورم این بوده که این درست ترین کاره 

این برای من صادق نبوده

ولی من مدتهاست به خودم قول دادم اگه یه روزی بچه دار شدم 

اگه بچم جهنمم خواست بره، همراهیش کنم

می دونم جهنمه، میدونم خوب نیست

شاید بین راه برگردوندمش!

نشد، حداقل میدونم تو جهنم تنها نیست...

۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۹:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن

سفارش

هیچ وقت آدمی نبودم که نیازی به دلسوزی و صدقه ی کسی داشته باشم 

و هنوزم نیستم 

امروز چندبار دلم می خواست گوشی رو بردارم 

زنگ بزنم به یه بنده خدایی

که بودنشو مدتهاست پشت این بازی مسخره می بینم

این مصرع شعر براش بخونم که دیگه جایی برام سفارش.... نکنه


امیدوار بود آدمی به خیر کسان/مرا به لطف تو امید نیست، شر مرسان


به لطف خدا هیچ وقت محتاج لطف کسی نبودم و نیستم!


۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۹:۱۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
ستاره روشن

ادعا یا واقعیت؟

مخالفم با اینکه یه سری ادعا می کنن 

بدحجابیمون نافرمانی مدنی هستش و اعتراض

دخترای زیادی رو می شناسم که نه آگاهانه فقط به این خاطر که زیبایی دوست هستند 

حجابشونو رعایت نمی کنن یا  آرایش می کنن

و واقعا هم آدمای بدی نیستند 

حتی می تونم بگم نه تنها بد نیستند بلکه خیلی هم خوب و موقر هستند 

و مراعات می کنن 

و سعی می کنن به معنی واضح کلمه انسانی زندگی کنن 

خیلی های دیگه هم بحثشون آزادیه

میگن دوست داریم، این سلیقه ی ماست

و البته صادقانه و بی ادعای گزاف

اما یه سری پشت ادعا ها می خوان قایم بشن!

ازین خانومایی که می گن داریم نافرمانی مدنی می کنیم 

یه نفر بپرسه 

اگه بدحجابیتون، آرایش غلیظتون نافرمانی مدنی  هستش 

چرا وقتی یا دفعه می بینین کرمتون تموم شده و فراموش کردید یه نوشو بخرید

 تا وقتی یه کرم دیگه براتون نخرن از خونه بیرون نمیاین؟؟

آیا اینم نافرمانی مدنیه؟

اینو به عینه دیدما...!!

واقعا وضعیت اعتماد به نفس دخترای ما وضعیت تاسف آوریه

تو کشورای اروپایی خانوما تا احساس سرحالی و شادابی می کنن 

اصلا سراغ آرایشای غلیظ نمیرن....

کاش 

صادق باشیم و پشت ادعاهای بیخود قایم نشیم....

البته اجبار تو هر راهی مردم رو به سمت مقابلش حرکت میده...

این رو انکار نمی کنم  ولی یه سری بیخودی ادعا دارن!


۲۱ مهر ۹۴ ، ۱۹:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ستاره روشن