چند روز پیش یکی از دوستام یه برنامه ای گرفته بودن
چندروزه
نقلی و جمع و جور
منم یه روز رو برای کمکشون رفتم
از بین بچه هایی که تو اجرای برنامه بودن کسی رو نمی شناختم مگه دو سه نفر
امروز دوباره اون دوستم رو دیدم
بین صحبتاش می گفت که تمام اعضای خانوادش حتی فامیلای درجه دو و سه هم تو این برنامه کمکشون بودن
همیشه باورم این بوده که این درست ترین کاره
این برای من صادق نبوده
ولی من مدتهاست به خودم قول دادم اگه یه روزی بچه دار شدم
اگه بچم جهنمم خواست بره، همراهیش کنم
می دونم جهنمه، میدونم خوب نیست
شاید بین راه برگردوندمش!
نشد، حداقل میدونم تو جهنم تنها نیست...