آن کشته که بردند به یغما کفنش را ***تیر از پی تیر آمد و پوشاند تنش را
خون از مژه می ریخت به تشییع غریبش***آن نیزه که می برد سر بی بدنش را
پیراهنی از نیزه و شمشیر به تن کرد ***با خار عوض کرد گل پیرهنش را
زیباتر از این چیست که پروانه بسوزد***شمعی به طواف آمده پرپر زدنش را
--------
آغوش گشاید به تسلای عزیزان
یا خاک کند یوسف دور از وطنش را
خورشید فروزان شده در تیرگی شام
تا باز به دنیا رساند سخنش را
آن ها/ فاضل نظری